قبل از اینکه شروع و کنیم و مفصل در مورد کتاب حرف بزنیم باید بگم که بهتون تبریک میگم چون شما جز اولین نفراتی هستید که کتاب من رو مبینید و مشتاق شدید بخونید و حتی این حس خوب رو میفهمم که اولین بودن چقدر حس شیرین و جذابی داره
هر چیزی برای اولین بار جذابیت دیگری دارد امیدوارم کتاب من هم برای شما همینطور باشد و شور و شوقش باعث شود چندین با کتاب را بخوانید
داستان کتاب من از اینجایی شروع شد که من تقریبا یک سالی بود که قصد نوشتن این کتاب رو داشتم ولی به هر دلیلی خلاصه نمیشد
تا اینکه روز تولدم در ۲ ام اسفند تصمیم گرفتم به خودم هدیه تولد بدهم ولی هر چه فکر کردم هدیه خوبی خستگی یک سال کار را از تنم بیرون نمیکرد تا اینکه ایده تکمیل کتاب به سرم شد و از شب تا صبح کتابم را نوشتم و به دنبال ناشر گشتم.
واقعا ناشر خوبی نمیشناختم تا کتاب را به او بسپارم تا اینکه تلفنم زنگ خورد: سپهر یکی از دوستان قدیمی ام بود “الو سلام خوبی؟ من یه سایت میخوام؟”
من: “چه سایتی؟”
سپهر: “برای شرکتمون”
من: “موضوع شرکتتون چیه؟”
سپهر: “ما انتشارات داریم دیگه مگه نمیدونستی؟”
با سپهر قرار گزاشتم و تلفن را قطع کردم، تقریبا چند ساعتی در شوک این بودم که خدا دقیقا مرا در مسیر قرار داد که همیشه همین برایم صادق بود.
به انتشارات رفتم و قرارداد سایت بستیم و سایت انتشارات را طراحی کردیم و در بین پروژه پیشنهاد کتابم را دادم و با روی باز قبول کردند و از این انتخابم بسیار خوشحالم چون انتشاراتی را پیدا کردم که در خوب بودنشان شک نداشتم.
خلاصه به طرح یک دوست خوبم حسین محمدی وحیدی جلد کتاب را که در عکس میبینید آماده شد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.